*
بزرگترين و معروفترين نمادهاي شهري دنيا در شهرهاي ساحلي ساخته شده اند. اين نمادها به عنوان مرکزيت يک مجموعه تفريحي و گردشگري بزرگ ايفاي نقش کرده و عامل رونق اقتصادي و اشتغالزايي در اين شهرها هستند. متاسفانه هرگز در تاريخ ايران اقدامي در اين جهت براي شهرهاي ساحلي ايران انجام نشده است حتي در 40 سال اخير. البته در 2-3 سال اخير خبرهاي خوبي از شروع ساخت نمادهاي شهري فاخر در شهرهاي چابهار و بندرعباس شنيده شده است که ميتواند نويدبخش يک آينده پررونق و متفاوت براي شهرهاي ساحلي ايران باشد.
*
نمادهاي شهري معمولا يک سازه مهندسي خارق العاده و منحصربفرد هستند که در مکان يابي، طراحي و ساخت آنها ويژگيهاي خاصي نهفته است. البته منظور از نماد شهري صرفا يک برج نيست بلکه ميتواند شکل و شمايل هاي متنوعي داشته باشد مانند سالن اپراي استراليا، سازه اتوميوم بلژيک، مجسمه مسيح ريودوژانيرو برزيل و مجسمه آزادي آمريکا. تقريبا همه شهرهاي ساحلي بزرگ و مهم دنيا داراي يک “نماد شهري” به عنوان مرکزيت يک مجموعه گردشگري بزرگ هستند که در واقع اين نمادها، شناسنامه اين شهرها بوده و سوژه عکسهاي يادگاري هستند. در بين شهرهاي ايران، فقط تهران صاحب چنين نمادهاي شهري مدرني هست مانند برج ميلاد، پل طبيعت و درياچه چيتگر. هر مسافري که وارد تهران ميشود (ايراني يا خارجي) حداقل از يکي از اين سه نماد بخصوص برج ميلاد ديدن ميکند. بقيه شهرهاي ايران صرفا داراي نمادهاي باستاني يا طبيعي هستند. متاسفانه هيچيک از شهرهاي ساحلي شمال و جنوب ايران داراي “نماد شهري” که يک جاذبه گردشگري محسوب شود، نيستند. يک سوال جالب: الان کسي که به گيلان و گلستان و بابل و خرمشهر و بوشهر و بندرعباس و چابهار سفر ميکند براي تمايز سفر به اين شهرها از چه نمادي بايد عکسبرداري کند؟! دريا و آسمان که در همه جا به يک رنگ است!. حتي جزاير گردشگري و مهمي مانند کيش و قشم نيز داراي نمادهاي شهري مدرن و مطرحي نيستند.

نماد شهری تاسف آور کیش: کشتی یونانی- در نبود تفکرات مهندسی و مدرن در حوزه گردشگری، یک کشتی پوسیده قدیمی که تبعات زیست محیطی زیادی هم دارد به عنوان نماد کیش شناخته میشود. این در حالیست که کیش پر درآمدترین مرکز گردشگری جنوب کشور است. یعنی مشکل، نبودن پول نیست بلکه در نبودن مدیریت خوش فکر و جسور و فقر فکری است نه فقر مالی!
عدم توجه به ساخت سازههاي مجلل در شهرهاي ساحلي بخصوص در جنوب کشور، باعث شده است که اغلب اين شهرها “چهرهاي فقيرانه و محروم” داشته باشند. اين موضوع، تبعات زيادي را به دنبال داشته است از جمله اينکه نه تنها در مقايسه با ساير شهرها، در جذب گردشگر موفق نبودند بلکه بسياري از شاغلين و مهندسين غيربومي در اين مناطق نيز حاضر به سکونت با خانواده در اين مناطق نيستند و بصورت پروازي رفت و آمد ميکنند. چرا؟ چون محيط اين شهرها را بدون جاذبههاي لازم ميدانند به گونه اي که خانوادههاي غيربومي رغبتي براي زندگي در آنجا ندارند. ساخت يک نماد شهري بلند و مجلل مثلا 100 متري ميتواند به مرکزيت يک مجموعه گردشگري بزرگ تبديل شود و کل چهره شهر را تغيير دهد. الان در همه شهرهاي معروف ساحلي و غيرساحلي دنيا يک نماد شهري عظيم و معروف وجود دارد که در اطراف آن چند هکتار زمين براي اهداف گردشگري و پارک اختصاص داده شده و امکانات گردشگري متعددي بصورت مجتمع در اطراف اين نماد شهري گردآوري شدهاند به گونهاي که زمان تفريحات يک هفتهاي مسافران و گردشگران را بطور کامل پر ميکند. امکاناتي مانند موزههاي مختلف، نمايشگاههاي فصلي و غيرفصلي، استخرهاي شنا، آکواريوم، نمايش دلفينها (دلفيناريوم)، سينما و آمفي تاتر و سالنهاي مراسم و کنفرانس، زمينهاي ورزشي، کافهها و رستورانهاي متعدد، فضاي سبز گسترده و شهربازي مدرن و پارک کودکان، مراکز تجاري و خريد و غيره. همچنين در داخل خود نمادهاي شهري و قسمتهاي فوقاني آن معمولا امکان استقرار افراد وجود دارد به گونهاي که افراد ميتوانند از يک ارتفاع بلند، منظره جذابي از دريا و شهر را تماشا کنند. در واقع مزيت عمده ديگر يک نماد شهري اين است که علاوه بر ايجاد يک شناسنامه براي يک شهر يا کشور، تبديل به يک مرکز جذاب گردشگري ميگردد.
نمونه بارز آن در ايران مثلا برج ميلاد است.

*
در کشورهاي کوچک حوزه خليج فارس هم نمادهاي معروف ومجللي مانند برج العرب، برج خليفه و بسياري نمادهاي ديگر وجود دارد. متاسفانه در 5800 کيلومتر سواحل ايران و وجود دهها شهر بزرگ و پرجمعيت (که جمعيت برخي از شهرها معادل جمعيت يک کشور اروپايي است)، حتي يک نماد شهري معروف وجود ندارد. نه تنها يک نماد شهري فاخر و مرتفع وجود ندارد بلکه حتي يک ساختمان معمولي بالاي 50 متر در هيچ شهر ساحلي ايران نميتوان پيدا کرد. اين واقعا جاي تاثر و تعجب است که چرا ظرف چند دهه گذشته به اين موضوع تا اين حد بيتوجهي شده است. البته در 2-3 سال اخير، خبرهاي خوبي از برنامهريزي براي ساخت نمادهاي شهري در چابهار و بندرعباس شنيده شده که نويدبخش يک حرکت جديد در کشور است.




- مشخصات يک نماد شهري
يک نماد شهري، يک سازه فاخر مهندسي (از نظر طراحي وساخت) است که بايد تا جاي ممکن متناسب با فرهنگ يک منطقه و داراي يک معني و نماد خاصي در ذات خود باشد. ميتوان با انجام يک فراخوان عمومي و مشخص کردن حداقل توقعات (مثلا حداقل ارتفاع 100 متر و امکان استقرار امکانات تفريحي و حضور افراد در بالاي اين نماد)، تعداد زيادي طرح و ايده را جمع آوري کرده و از بين آنها بهترين طرح را برگزيد. شش مشخصه از مهمترين خصوصيات يک نماد فاخر شهري ساحلي را ميتوان بصورت زير برشمرد: 1) بلند و عظيم باشد به گونه اي که از فاصله چند کيلومتري قابل رويت باشد. 2) داراي شکل و شمايل منحصربفرد در ايران و دنيا باشد. 3) ترجيحا نمادي از فرهنگ بومي منطقه باشد. 4) مجاور دريا باشد يا در محل مرتفعي که اشراف به دريا يا شهر داشته باشد. 5) داراي محوطه باز اطراف براي تجمع امکانات گردشگري باشد. 6) در دسترس مردم باشد و مردم عادي امکان حضور در داخل و اطراف آن را داشته باشند. در اينصورت ميتوان مزاياي زير را براي استقرار يک نماد شهري در يک شهر برشمرد: 1) ايجاد شناسنامه مشخصه و منحصربفرد براي يک شهر يا کشور 2) ايجاد جاذبه گردشگري 3) افزايش قابل ملاحظه درآمد شهري با ايجاد مجموعه گردشگري و واحدهاي تجاري و خدماتي متعدد و گسترده 4) ايجاد سوژه عکسبرداري – تبليغ نام يک شهر يا کشور 5) استقرار امکانات گردشگري بر فراز نماد و ديد از بالا بر روي شهر 6) امکان استقرار امکانات مخابراتي بر روي نماد 7) ايجاد نماد خودباوري و دانش و توانايي مهندسي 8) محل برگزاري مراسمات محلي و ملي (و بين المللي).





*
- حرکات جديد در کشور براي ساخت نمادهاي مهندسي در شهرهاي ساحلي؛ نويدبخش آيندهاي متفاوت
اکنون خبرهاي مسرت بخشي از شروع احداث برج کنترل بندر چابهار، به عنوان بلندترين سازه بندري کشور و يک شاهکار طراحي مهندسي منتشر شده است که اين نويد را ميدهد که چابهار اولين شهر ساحلي کشور و دومين شهر کشور است که صاحب يک سازه مهندسي فاخر، مدرن و بلند به عنوان يک نماد شهري ميشود. اين برج با ارتفاع حدود 80 متري، زيبايي شکل ظاهري و پيچيدگي کار طراحي و ساخت، مشخصات يک سازه فاخر مهندسي را دارد به گونهاي که ميتواند با در دست داشتن رکورد بلندترين ساختمان ساحلي کشور، نه تنها نماد شهر چابهار بلکه يکي از نمادهاي معروف ايران شود. کلنگ احداث برج کنترل بنادر چابهار در اول آبان ماه امسال به زمين زده شد که به گفته مديرعامل سازمان بنادر و دريانوردي، اين سازه عظيم داراي 27 ميليارد تومان اعتبار بوده و از حيث ارتفاع، 78 متر از سطح دريا فاصله دارد و با توجه به ارتفاع سطح زمين محل احداث از سطح دريا، بلند ترين برج کنترل ترافيک دريايي بنادر کشور محسوب ميشود. در آبان ماه سال گذشته نيز معاون فني و مهندسي اداره کل بنادر و دريانوردي استان سيستان و بلوچستان اعلام کرده بودند که : ” اين برج به دليل پتانسيل مکاني و قرارگيري بر روي زمين مرتفع، بلندترين برج کنترل ترافيک دريايي در کل بنادر کشور خواهد بود و به دليل اهميت استراتژيک بندر چابهار و پيچيدگي عملکردي ميتواند بهعنوان نماد شهر بندري چابهار، جايگاه و جلوه ويژهاي را ايجاد نمايد. اين سازه يک سازه دريايي خاص بوده و ايده طرح آن برگرفته از گرافيک برخورد امواج به صخره ها و سواحل درياي مکران ميباشد. سقفهاي کاذب آن ترکيبي از صفحات پيش ساخته گچي، الياف معدني آکوستيک و MDF است و به گونه اي طراحي شده که حس زيباشناختي انسان را ترغيب مي نمايد”. در واقع، چهره و آينده شهر چابهار به نوعي متحول خواهد شد اما براي تحقق اين آرزوي ديرينه بايد به نکاتي توجه داشت که اگر به آنها توجه نشود به مثابه اينست که «يک توپ تا جلوي يک دروازه خالي رسيده است ولي به اوت زده شده است!». تمام نمادهاي شهري دنيا علاوه بر مرتفع، زيبا و منحصربفرد بودن بايد دو مشخصه ديگر را حتما داشته باشند: 1- اين نمادها معمولا به مرکز يک مجموعه گردشگري و تفريحي بزرگ تبديل ميشوند. 2- مردم امکان حضور در داخل قسمتهايي از برج يا اطراف برج را دارند. اگر اين برج در يک محل ممنوع الورود و بدون دسترسي عامه مردم واقع شود در واقع نميتواند به يک نماد شهري تبديل شود. لذا پيشنهاد ميشود در قسمتهايي از اين برج، جايي براي حضور مردم و امکان تماشاي مناظر دريا تدارک ديده شود و در زمينهاي اطراف آن، يک پارک زيبا با امکانات مدرن گردشگري ديده شود. اگر از هم اکنون مديران مربوطه چنين تفکر و ديدگاهي داشته باشند ميتوان تدابيري اتخاذ کرد که مردم عادي بدون اينکه خللي در کار برج کنترل ايجاد کنند در قسمتهايي مجزا به تفريح بپردازند. همين سازه فاخر مهندسي ميتواند به تنهايي درآمد گردشگري مردم چابهار را با تحول اساسي روبرو کند. اگر از اين فرصت بخوبي استفاده شود، چابهار ميتواند به عنوان يک مقصد گردشگري در سبد مسافرتي خانوادههاي ايراني جاي گيرد و الگوي موفقي براي ساير بنادر و شهرهاي ايران در شمال و جنوب کشور شود.

همچنين معاون معماري و شهرسازي شهرداري بندرعباس در دي ماه سال 96 اعلام کرده که شهرداري قصد دارد يک نماد شهري مرتفع 100 متري با بودجه 30 ميليارد توماني ايجاد کند که البته مشخصات بيشتري از آن تا به امروز ارائه نشده است. از طرف ديگر، براي شهر بوشهر که پايتخت انرژي ايران لقب گرفته نيز يک نماد شهري به نام «برج مشعل» شبيه به مشعل (برگرفته از آرم شرکت ملي گاز) به ارتفاع 130 متر به کمک يک شرکت طراح معماري پيشنهاد شد که داراي طبقات متعدد براي کاربردهاي تفريحي بوده و داراي سازه عمدتا فلزي و سبک است که اميد است مورد استقبال شهرداري و فرمانداري بوشهر قرار گيرد. ساخت چنين نمادهاي شهري فاخري ممکن است چندين سال بطول بينجامد ولي مهم اينست که در خلال کارها و هزينههاي جاري در شهرداريها و استانداريها و فرمانداريها، يک کار ماندگار نيز ايجاد ميگردد. در صورت ايجاد چنين نمادها و مجموعههايي، قطعا شاهد حضور بيشتر مردم ايران در تعطيلات زمستانه و تعطيلات نوروز در چابهار و بندرعباس و بوشهر خواهيم بود و شهرهاي جنوبي کشور نيز به مرور در سبد گردشگري و مسافرتهاي خانوادههاي ايراني قرار خواهند گرفت.


*
وضعيت فعلي با شتاب هرچه بيشتر اصلاح گردد
متاسفانه فعلا بايد اقرار کرد که چهره اغلب شهرهاي ساحلي جنوبي ما فقيرانه، با معماري نامنظم، غير جذاب، نامناسب و با حداقل امکانات تفريحي است که حتي جوابگوي سفرهاي نوروزي هم نيستند. با تصويب تعطيلات زمستانه در ايران، قطعا بايد روي زيرساختهاي مناطق ساحلي بخصوص در جنوب کشور بيشتر کار کرد چراکه در تعطيلات زمستانه، هدف اصلي سفر ايرانيان، مناطق گرم جنوبي خواهد بود. اگر مسئولين استاني مناطق جنوبي کشور و شهرداريها زودتر اقدام به سرمايهگذاري کنند قطعا تعطيلات زمستانه ايران ميتواند درآمد و چهره اين شهرها را دگرگون کند.


*
- حوزه گردشگري؛ معجزه گر در اشتغالزايي
طبق نظر کارشناسان صنعت نفت و پتروشيمي، يک مگاپروژهي پتروشيمي با ظرفيت سالانه يک ميليون و ۶۰۰ هزارتن، درنهايت بين ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر را ميتواند در محل پروژه و حداکثر ۱۰۰۰ نفر را در دفتر مرکزي و بخش اداري به خدمت بگيرد و حداقل ۹ هزار ميليارد تومان سرمايه نياز دارد! ساخت يک مجتمع پتروشيمي نيز در بهترين حالت و بدون مشکلات خاص، بين ۳ تا ۴ سال طول ميکشد. براي ايجاد هر يک شغل در صنايع مختلف بطور متوسط بايد ۴۰۰ ميليون تومان هزينه کرد و البته براي صنايع سطح بالاتر مانند پتروشيمي، براي ايجاد هرشغل بايد ۳ ميليارد تومان و براي صنايع فولاد ۱ ميليارد تومان هزينه کرد. حالا تصور ميکنيد براي ايجاد هرشغل در بخش گردشگري چقدر بايد سرمايهگذاري کرد؟ اين عدد برابر ۳۰-۷۰ ميليون تومان براي ايجاد هرشغل است و اينست معني معجزه و جادوي گردشگري در اشتغالزايي. البته در بین شاخههای مختلف گردشگری، گردشگری دریایی بالاترین هزینه (و بالاتر از ارقام فوق) را دارد ولی بازهم اختلاف زیادی با صنایع دیگر دارد. گردشگري از نظر کسب در آمد نيز بعد از صنعت خودروسازي و نفت قرار دارد اما اين دو صنعت مثل صنعت گردشگري در ايجاد اشتغال غير مستقيم نقش ندارند. بدين ترتيب با توجه بيشتر به گردشگري در شهرهاي ساحلي ميتوان تحول بزرگي را ايجاد کرد که از عهده هيچ صنعتي ديگري بر نميآيد.
*
- تامين مالي پروژه هاي بزرگ گردشگري و نماد شهري
مسلما مشکلات مالي در چهار دهه گذشته نميتواند بهانه خوبي براي کاستيهای موجود باشد. يعني در 20-30 سال گذشته که کشورهاي بياناني حاشيه خليج فارس تبديل به مرکز گردشگري دنيا شدند، آيا درآمد ما با اينهمه ذخاير نفت وگاز و معادن، کمتر از کشورهاي مينياتوري همسايه بوده است؟ قطعا نه. هزينه اجراي چنين طرح هايي که قائدتا ظرف چند سال بايد اجرا شوند در مقابل هزينههاي جاري شهري، ناچيز است. يک ايراد مسلمي که در ديدگاه مديران گردشگري کشور وجود داشته و متاسفانه هنوز هم وجود دارد اينست که براي رونق گردشگري صرفا بر دو چيز تکيه داشتهاند: 1- آثار باستاني و قديمي 2- طبيعت زيبا. اين جاذبهها مهم هستند ولي آيا صرفا تکيه بر طبيعت خداداي و آثاري که اجداد و نياکان ما ساختند کافيست؟!! پس وظيفه ما چيست؟ اين تفکرات باعث شده که ثروتهاي سرشار نفت و گاز هدر برود و بجاي اينکه صرف کارهاي عمراني ماندگار و ساخت سازههاي فاخر مهندسي شوند (که نمادي از دانش مهندسي و غرور ايرانيها باشند)، صرف امور جاري و روزمره شدند. متاسفانه ما هميشه بيش از آنکه از کمبود منابع مالي و ضعف تواناييهاي مهندسي رنج ببريم از نگاه کوتاه و فکرهاي ضعيف خود رنج بردهايم و نتيجه آن همين شده است که ايرانيها براي ديدن “برج و بارو” هجوم ميبرند به کشورهاي همسايه. اولويت ما در حوزه گردشگري بجاي جذب توريست خارجي بايد جذب گردشگر ايراني باشد. چه بخواهيم وچه نخواهيم، براي يک خانواده ايراني، بازديد از ساختمانها و مراکز تجاري و تفريحي مجلل و زيبا، برابر يا بيشتر از آثار باستاني و طبيعتگردي اهميت دارد. البته خانوادهها و گروههايي هم هستند که علاقهمند به تورهاي طبيعت گردي هستند ولي روحيات امروز اکثريت خانوادههاي ايراني اينطور نيست. هرساله 5 ميليون گردشگر ايراني به خارج سفر ميکنند و سالي 7 ميليارد دلار (حدود 80 هزار ميليارد تومان!!) براي سفرهاي خارجي هزينه ميکنند که اگر فقط يک چهارم از اين مبلغ توسط شهرهاي ساحلي خود ايران جذب شود، مبلغ هنگفتي معادل 20 هزار ميليارد تومان خواهد شد که ميتواند تحول عظيمي در اين مناطق ايجاد کند. بزرگي اين عدد وقتي معلوم ميشود که بدانيم مجموع کل بودجه ساليانه استانهاي پهناور هرمزگان و سيستان و بلوچستان در سال 98 برابر 20 هزار ميليارد تومان است. البته براي جذب اين درآمد هنگفت مسلما بايد ابتدا سرمايهگذاريهاي بزرگي انجام داد.

*
- آيا ساخت نمادهاي شهري به تنهايي براي رونق گردشگري کافيست؟
بدون تامين زيرساختهاي حمل و نقل مناسب بخصوص مسيرهاي جاده اي مناسب، رونق گردشگري هرگز محقق نميشود. فرض کنيد هم اکنون فردي بخواهد از مشهد به سمت سواحل مکران (مثلا جاسک) برود و يک مسافرت خانوادگي با اتومبيل شخصي داشته باشد. سه مسير مختلف از جاسک (در ميانه طول سواحل مکران) به سمت مشهد وجود دارد که طولي در حدود 1600-1700 کيلومتر دارد و بدليل نامناسب و پرپيچ و خم بودن اين مسير، طول مسافرت در حدود 22 ساعت ميباشد که خاطره يک سفر پرمشقت، پرخطر و خستهکننده را تداعي ميکند که هرگز تکرار و به ديگران توصيه نخواهد شد!.

اين در حاليست که اگر يک آزادراه از جاسک تا مشهد احداث شود، مسير دسترسي به 1200 کيلومتر خواهد رسيد و با توجه به سرعت حرکت بيشتر در آزادراه، مدت زمان مسافرت به 10-12 ساعت کاهش خواهد يافت. اگر آزادراه حرم تا حرم (قم تا مشهد) اجرايي شود، اين آزادراه ميتواند از جاسک تا يکي ازشهرهاي نزديک مشهد و مجاور اين آزادراه مانند نيشابور يا سبزوار ادامه يابد که هم منجر به کاهش طول آزادراه و کاهش سرمايه مورد نياز ميگردد و هم ميتواند راه دسترسي مسافران عبوري از شمال به سمت جنوب کشور (يا برعکس) را تسهيل کند. مسير آزادراه شمال- جنوب (جاسک – مشهد) ميتواند کل نيمه شرقي کشور را متحول کرده و يک مسير پرترافيک و پرسود باشد چراکه دو قطب مهم را در شمال و جنوب خود دارد: 1) وجود سواحل مکران (در جنوب اين مناطق) با جاذبههاي خاص گردشگري ساحلي و دريايي و اهميت خاص ترانزيتي 2) وجود شهر مشهد (در شمال اين منطقه) به عنوان قطب بزرگ گردشگري کشور (با 25 ميليون نفر مسافر و گردشگر در سال) که اگر صرفا مسافرتهاي نيمه شرقي کشور (استانهاي هرمزگان، سيستان و بلوچستان، کرمان، يزد، خراسان جنوبي و خراسان رضوي- با 20 ميليون نفر جمعيت) از طريق اين محور انجام شود، باعث احياي اقتصادي شهرهاي موجود در اين مسير خواهد شد. همچنين با اتصال اين آزادراه به بندر چابهار و برخي شهرهاي مرزي از قبيل دوغارون، سرخس و باجگيران، اهميت بينالمللي وترانزيني اين آزادراه افزايش چشمگيري يافته و توجيه اقتصادي آن را افزايش ميدهد به گونهاي که ميتوان انتظار داشت بازگشت سرمايه از طريق دريافت عوارض تردد در مدت کمتر از 10 سال محقق شود. در واقع اين آزادراه، مسير مسافرتهاي توريستي و تجاري از کشورهاي افغانستان، ترکمنستان، تاجيکستان و ازبکستان را به سمت سواحل مکران را تسهيل ميکند. هرگز نميتوان شعار توسعه يک منطقه را سر داد در حاليکه جادههاي دسترسي به آن منطقه بسيار ناهموار، طولاني، پرخطر و غير امن و بدون پشتيباني و ارائه خدمات مناسب هستند. نبايد کل تمرکز توسعه و سرمايهگذاري در سواحل مکران صرفا بر چابهار باشد چون قطعا باعث آباداني يک نقطه و رهايي طول سواحل مکران ميشود. در حد فاصل وسط بين بندرعباس و چابهار بايد حتما يک شهر بزرگ ديگري با امکانات کامل و دسترسي جادهاي مناسب و سريع ايجاد شود. جايي مانند جاسک. نبايد فاصله 800 کيلومتري بين بندرعباس و چابهار بدون حتي يک شهر آباد و بزرگ رها شود.

*
و حرف آخر در یک تصویر….

کشوری با اینهمه مهندس و طراح و نخبه و اینهمه منابع مالی و گردشگر داخلی و خارجی نباید در این وضعیت اسفناک و خجالت آور باشد.
محمد مونسان